هدیه ویژه 6 : آرشیو کامل بحث توحید در تفسیر المیزان (8 جلسه)
با سلام
جناب استاد عابدینی (حفظه الله) در درس شرح تفسیر المیزان سال تحصیلی 94-95، در طی جلسات 339 الی 341 (11و17و18 بهمن 1394)، به بحثی کلیدی در ارتباط توحیدی میان امام شناسی و خداشناسی اشاره کردند، و نیز در جلسه 30 مهدویت (11 اسفند 1394) به بیان مثالی از آن بحث پرداختند، همچنین ادامه مفصّل تر آن را نیز سابقاً در بهار سال1391 طی 4 جلسه با عنوان «توحید در تفسیر المیزان» در دوره تخصصی «دین پژوهی عرفانی» برای طلاب سطح چهارم حوزه در موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (علیه السلام) ارائه داده بودند.
ایشان در 3 جلسه درس المیزان ذیل «بحث روایی آخر» در آدرس «المیزان ج2عربی، ص106-109» به بیان نظام معنایی پرداختند که در روایاتِ مفسّر آیه ای واحد هم به ظهور و هم به رجعت و هم به قیامت، همه به یک حقیقت توحیدی بعنوان وجه الجمع (در مراتب مختلف) اشاره دارد.
همچنین در 1 جلسه مهدویت به بیان مثالی کاربردی از آن پرداختند که چطور آیه 3 سوره بقره (الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب) که بیانی در ایمان به مبدأ توحیدی و معاد اخروی (بعنوان حقایق غیبی) دارد، به وجهی مبیّنِ معارف مهدویت و رجعت هم هست. و نیز به بیان مثال هایی دیگر در رابطه با این قاعده پرداختند که در ظهور و رجعت و قیامت یک حقیقت از «غیب» دارد تجلّی میکند فقط تمایز در ارتباط با «مراتب غیب» است که چه مرتبه ای دارد آشکار میشود.
ایشان همچنین در ادامه در بحث مفصّل تر در 4 جلسه تخصصی عرفان نظری، به «بیان بسیار دقیق علامه طباطبایی(قدّس سرّه) بر روش جمع روایات ظهور و رجعت و قیامت» با استفاده از آثار دیگر ایشان (مانند رساله الانسان) پرداختند، و همچنین به شرح مواردی مرتبط در کلماتی از کتب برخی علمای دیگر (مانند کتاب انسان کامل-باب61- از شیخ عبدالکریم جیلی) اشاره نمودند.
***
از جهت اهمیت مباحث فوق، در ادامه لینک دانلود فایل صوتی آن جلسات و متن تایپ شده شان را خدمت شما مشتاقان معارف توحیدی و قرآنی تقدیم میکنیم :
لینک دانلود کامل، «توحید در تفسیر المیزان» (256 مگابایت) (صندوق بیان)
(شامل 8 فایل صوتی : 3 جلسه درس تفسیر و 1 جلسه مهدویت و 4 جلسه دوره تخصصی)
***
لینک دانلود متن تایپ شده جلسات دوره تخصصی بصورت مجزا (1 مگابایت) (صندوق بیان)
***
منبع :
دوره ی چهارجلسه ای برگزار شده در موسسه آموزش عالی امام رضا (علیه السلام) وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم : لینک دریافت صوت جلسات دوره تخصصی از منبع اصلی (بصورت مجزا با حجم بالاتر، و البته ناقص، که فاقد جلسه4 است، در حالی که در لینک ما کامل شده است) از سایت بیان (http://shiadars.ir) مربوط به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
در ادامه، عین «متن تفسیر المیزان» در این بحث را (جهت دنبال کردن متن درس، حین شنیدن صوت جلسات) قرار میدهیم :
*********************
بسم الله الرحمن الرحیم
[ جلسه 339 درس المیزان ]
(بحث روائی آخر) [فی الرجعة و دفع شبهة المنکرین لها.]
اعلم أنه ورد عن أئمة أهل البیت تفسیر الآیة بیوم القیامة کما فی تفسیر العیاشی، عن الباقر (ع)، و تفسیرها بالرجعة کما رواه الصدوق عن الصادق (ع)، و تفسیرها بظهور المهدی (ع) کما رواه العیاشی فی تفسیره، عن الباقر (ع) بطریقین.
و نظائره کثیرة فإذا تصفحت وجدت شیئا کثیرا من الآیات ورد تفسیرها عن أئمة أهل البیت تارة بالقیامة و أخرى بالرجعة و ثالثة بالظهور، و لیس ذلک إلا لوحدة و سنخیة بین هذه المعانی، و الناس لما لم یبحثوا عن حقیقة یوم القیامة و لم یستفرغوا الوسع فی الکشف عما یعطیه القرآن من هویة هذا الیوم العظیم تفرقوا فی أمر هذه الروایات، فمنهم من طرح هذه الروایات، و هی مات و ربما زادت على خمسمائة روایة فی أبواب متفرقة، و منهم من أولها على ظهورها و صراحتها، و منهم- و هم أمثل طریقة- من ینقلها و یقف علیها من غیر بحث.
[ جلسه 340 درس المیزان ]
و غیر الشیعة و هم عامة المسلمین و إن أذعنوا بظهور المهدی و رووه بطرق متواترة عن النبی ص لکنهم أنکروا الرجعة و عدوا القول بها من مختصات الشیعة، و ربما لحق بهم فی هذه الأعصار بعض المنتسبین إلى الشیعة، و عد ذلک من الدس الذی عمله الیهود و بعض المتظاهرین بالإسلام کعبد الله بن سبإ و أصحابه، و بعضهم رام إبطال الرجعة بما زعمه من الدلیل العقلی فقال: ما حاصله: «أن الموت بحسب العنایة الإلهیة لا یطرأ على حی حتى یستکمل کمال الحیاة و یخرج من القوة إلى الفعل فی کل ما له من الکمال فرجوعه إلى الدنیا بعد موته رجوع إلى القوة و هو بالفعل، هذا محال إلا أن یخبر به مخبر صادق و هو الله سبحانه أو خلیفة من خلفائه کما أخبر به فی قصص موسى و عیسى و إبراهیم (ع) و غیرهم. و لم یرد منه تعالى و لا منهم فی أمر الرجعة شیء و ما یتمسک به المثبتون غیر تام، ثم أخذ فی تضعیف الروایات فلم یدع منها صحیحة و لا سقیمة، هذا.
و لم یدر هذا المسکین أن دلیله هذا لو تم دلیلا عقلیا أبطل صدره ذیله فما کان محالا ذاتیا لم یقبل استثناء و لم ینقلب بإخبار المخبر الصادق ممکنا، و أن المخبر بوقوع المحال لا یکون صادقا و لو فرض صدقه فی إخباره أوجب ذلک اضطرارا تأویل کلامه إلى ما یکون ممکنا کما لو أخبر بأن الواحد لیس نصف الاثنین، و أن کل صادق فهو بعینه کاذب.
و ما ذکره من امتناع عود ما خرج من القوة إلى الفعل إلى القوة ثانیا حق لکن الصغرى ممنوعة فإنه إنما یلزم المحال المذکور فی إحیاء الموتى و رجوعهم إلى الدنیا بعد الخروج عنها إذا کان ذلک بعد الموت الطبیعی الذی افترضوه، و هو أن تفارق النفس البدن بعد خروجها من القوة إلى الفعل خروجا تاما ثم مفارقتها البدن بطباعها. و أما الموت الاخترامی الذی یکون بقسر قاسر کقتل أو مرض فلا یستلزم الرجوع إلى الدنیا بعده محذورا، فإن من الجائز أن یستعد الإنسان لکمال موجود فی زمان بعد زمان حیاته الدنیویة الأولى فیموت ثم یحیى لحیازة الکمال المعد له فی الزمان الثانی، أو یستعد لکمال مشروط بتخلل حیاة ما فی البرزخ فیعود إلى الدنیا بعد استیفاء الشرط، فیجوز على أحد الفرضین الرجعة إلى الدنیا من غیر محذور المحال و تمام الکلام موکول إلى غیر هذا المقام.
و أما ما ناقشه فی کل واحد من الروایات ففیه: أن الروایات متواترة معنى عن أئمة أهل البیت، حتى عد القول بالرجعة عند المخالفین من مختصات الشیعة و أئمتهم من لدن الصدر الأول، و التواتر لا یبطل بقبول آحاد الروایات للخدشة و المناقشة، على أن عدة من الآیات النازلة فیها، و الروایات الواردة فیها تامة الدلالة قابلة الاعتماد، و سیجیء التعرض لها فی الموارد المناسبة لها کقوله تعالى: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا:» النمل: 83 و غیره من الآیات.
على أن الآیات بنحو الإجمال دالة علیها کقوله تعالى: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ:» البقرة- 214، و من الحوادث الواقعة قبلنا ما وقع من إحیاء الأموات کما قصه القرآن من قصص إبراهیم و موسى و عیسى و عزیر و أرمیا و غیرهم، و قد قال رسول الله فیما رواه الفریقان: «و الذی نفسی بیده لترکبن سنن من کان قبلکم- حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة لا تخطئون طریقهم- و لا یخطئکم سنن بنی إسرائیل». على أن هذه القضایا التی أخبرنا بها أئمة أهل البیت من الملاحم المتعلقة بآخر الزمان، و قد أثبتها النقلة و الرواة فی کتب محفوظة النسخ عندنا سابقة تألیفا و کتابة على الوقوع بقرون و أزمنة طویلة نشاهد کل یوم صدق شطر منها من غیر زیادة و نقیصة فلنحقق صحة جمیعها و صدق جمیع مضامینها.
[ جلسه 341 درس المیزان ]
و لنرجع إلى بدء الکلام الذی کنا فیه و هو ورود تفسیر آیة واحدة بیوم القیامة تارة، و بالرجعة أو الظهور تارة أخرى، فنقول: الذی یتحصل من کلامه تعالى فیما ذکره تعالى من أوصاف یوم القیامة و نعوته أنه یوم لا یحجب فیه سبب من الأسباب و لا شاغل من الشواغل عنه سبحانه فیفنى فیه جمیع الأوهام و یظهر فیه آیاته کمال الظهور و هذا یوم لا یبطل وجوده و تحققه تحقق هذا النشأة الجسمانیة و وجودها فلا شیء یدل على ذلک من کتاب و سنة بل الأمر على خلاف ذلک غیر أن الظاهر من الکتاب و السنة أن البشر أعنی هذا النسل الذی أنهاه الله سبحانه إلى آدم و زوجته سینقرض عن الدنیا قبل طلوع هذا الیوم لهم.
و لا مزاحمة بین النشأتین أعنی نشأة الدنیا و نشأة البعث، حتى یدفع بعضها بعضا کما أن النشأة البرزخیة و هی ثابتة الآن للأموات منا لا تدفع الدنیا، و لا الدنیا تدفعها قال تعالى:
«تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ:» النحل- 63.
فهذه حقیقة یوم القیامة، یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ (المطففین6)، یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْء (الغافر16)، و لذلک ربما سمی یوم الموت بالقیامة لارتفاع حجب الأسباب عن توهم المیت،فعن علی (ع)*: «من مات قامت قیامته»، و سیجیء بیان الجمیع إن شاء الله.
و الروایات المثبتة للرجعة و إن کانت مختلفة الآحاد إلا أنها على کثرتها متحدة فی معنى واحد و هو أن سیر النظام الدنیوی متوجه إلى یوم تظهر فیه آیات الله کل الظهور، فلا یعصى فیه سبحانه و تعالى بل یعبد عبادة خالصة، لا یشوبها هوى نفس، و لا یعتریه إغواء الشیطان، و یعود فیه بعض الأموات من أولیاء الله تعالى و أعدائه إلى الدنیا، و یفصل الحق من الباطل.
و هذا یفید: أن یوم الرجعة من مراتب یوم القیامة، و إن کان دونه فی الظهور لإمکان الشر و الفساد فیه فی الجملة دون یوم القیامة، و لذلک ربما ألحق به یوم ظهور المهدی (ع) أیضا لظهور الحق فیه أیضا تمام الظهور و إن کان هو أیضا دون الرجعة، و قد ورد عن أئمة أهل البیت: «أیام الله ثلاثة: یوم الظهور و یوم الکرة و یوم القیامة»، و فی بعضها: «أیام الله ثلاثة: یوم الموت و یوم الکرة و یوم القیامة»، و هذا المعنى أعنی الاتحاد بحسب الحقیقة، و الاختلاف بحسب المراتب هو الموجب لما ورد من تفسیرهم (ع) بعض الآیات بالقیامة تارة و بالرجعة أخرى و بالظهور ثالثة، و قد عرفت مما تقدم من الکلام أن هذا الیوم ممکن فی نفسه بل واقع، و لا دلیل مع المنکر یدل على نفیه.
[ المیزان فى تفسیر القرآن، ج2، ص106 الی 109 ]
**** ترجمه متن فوق (از ترجمه آقای موسوی همدانی از المیزان) :
[ جلسه 339 درس المیزان ]
بحث روایتى دیگر [ (پیرامون رجعت)]
[تفسیر آیه:" هل ینظرون ..." و آیات مشابه آن در روایات ائمه اهل بیت (ع) بر سه وجه]
باید دانست که در روایات ائمه اهل بیت ع:
1- این آیه شریفه به روز قیامت تفسیر شده، چنان که عیاشى در تفسیر خود از امام باقر ع این روایت را آورده (تفسیر عیاشى ج 1 ص 103).
2- و نیز بروز رجعت هم تفسیر شده، که مرحوم صدوق روایت آن را از امام صادق ع نقل کرده. ( بحار ج 53 ص 43 و منتخب البصائر ج 3 ص 319)
3- و به ظهور مهدى ع نیز تفسیر شده و عیاشى روایتش را در تفسیر خود به دو طریق از امام باقر ع آورده. (تفسیر عیاشى ج 1 ص 103)
و نظایر اینگونه روایات بسیار است، که اگر بخواهى کتب حدیث را صفحه به صفحه ببینى، خواهى دید که روایات بسیار زیادى از ائمه اهل بیت ع در تفسیر بسیارى از آیات آمده، که یا فرمودهاند: مربوط به قیامت است، و یا فرمودهاند: مربوط به رجعت است، و یا فرمودهاند: مربوط به ظهور مهدى ع، و این نیست مگر به خاطر وحدت و سنخیتى که در این سه معنا هست.
و مردم چون هیچ بحثى پیرامون حقیقت روز قیامت نکردهاند، و زحمت این تحقیق را بخود نداده، و در نتیجه نفهمیده اند که قرآن کریم در باره این روز عظیم چه فرموده، لذا در باره این روایات دچار اختلاف شدهاند، بعضى به کلى آنها را با اینکه صدها روایت است، و شاید از پانصد روایت که در ابواب مختلف نقل شده تجاوز کند طرح کردهاند، و بعضى دیگر دست به تاویل و توجیه آنها زدهاند، با اینکه ظهور آنها روشن است، و بلکه بعضى از آنها صریح در مفاد است، و بعضى دیگر که حد متوسط و راه میانه را رفتهاند تنها به نقل آنها اکتفاء نموده، از بحث پیرامون آنها خوددارى نمودهاند.
[ جلسه 340 درس المیزان ]
[مساله رجعت و رد بر منکرین آن]
فرقههاى اسلامى غیر شیعه که عامه مسلمین را تشکیل مىدهد، هر چند ظهور مهدى ع را قبول دارند، و روایاتش را به طرق متواتر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کردهاند و لیکن مساله رجعت را انکار نموده، آن را از مختصات شیعه دانستهاند، و چه بسا بعضى از کسانى که شیعه زادهاند، و اسما خود را شیعه مىشمارند، در این اعصار پیدا شدهاند که مىگویند: روایات شیعه از احادیث دروغى است که دست یهود و یا کفارى که تظاهر به اسلام مىکردند، مانند عبد الله سبا و یارانش آنها را داخل در احادیث ما کردهاند.
و بعضى دیگر در مقام ابطال رجعت از راه دلیل عقلى وارد شده و بطور خلاصه گفتهاند: (مرگ امرى است که با در نظر گرفتن عنایت پروردگار هرگز بر هیچ زندهاى عارض نمىشود مگر بعد از آنکه آن موجود زنده به حد کمال رسیده باشد، و زندگیش کامل شده، آنچه در قوه داشته به فعلیت رسیده باشد، و چنین موجودى که تمامى کمالات بالقوهاش فعلیت یافته، اگر بعد از مردن به دنیا برگردد، در حقیقت دوباره به حالت قوه و استعداد برگشته است، و اینکه چیزى که فعلیت یافته برگردد و بالقوه شود امرى است محال، مگر اینکه مخبرى صادق که یا خود خداست و یا خلیفهاى از خلفاى او، از چنین برگشتى خبر دهند، هم چنان که در داستانهاى موسى، و عیسى، و ابراهیم ع و داستانهایى از دیگران چنین خبرهایى آمده، ولى نه از خدا، و نه از یکى از خلفاى او خبر معتبرى نیامده که دلالت بر رجعت داشته باشد، و روایاتى که قائلین به رجعت به آن تمسک مىکنند تمام نیست، آن گاه شروع کردهاند به تضعیف روایات، و یکى یکى را رد کردهاند، نه صحیحى باقى گذاشتند و نه سقیمى. خوب توجه کن که این بیچاره نفهمیده که اگر دلیلش درست باشد، و راستى دلیل عقلى باشد صدر دلیلش ذیل آن را باطل مىکند، چون اگر چیزى محال ذاتى شد، دیگر استثنا بر نمىدارد، که با خبر دادن مخبر صادق از محال بودن برگشته، و ممکن شود، بلکه مخبر هر که باشد وقتى از وقوع امرى محال خبر مىدهد، باید فورا صادق بودنش را تخطئه کرد، و به فرضى که نتوانیم در صادق بودنش شک کنیم، ناگزیر باید خبرش را تاویل کنیم، و معنایى به آن بدهیم، که ممکن باشد، مثل اینکه اگر خبر داد که عدد یک نصف عدد دو نیست، و یا خبر داد که تمامى خبرهاى صادق در عین صادق بودن کاذب است، که گفتیم اگر بتوانیم در راستگویى این مخبر تشکیک مىکنیم، و اگر نتوانستیم ناگزیر کلامش را توجیه مىکنیم، بطورى که از محال بودن در آید.
و اما اینکه گفت: چیزى که از قوه به فعلیت در آمده، دیگر محال است بالقوه شود، مطلبى است صحیح، و لیکن قبول نداریم که مساله مورد بحث ما از این باب باشد، براى اینکه مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است، مورد فرض او کسى است که عمر طبیعى خود را کرده، و به مرگ طبیعى از دنیا رفته باشد، که برگشتن او به دنیا مستلزم آن امر محال است، و اما مرگ اخترامى که عاملى غیر طبیعى از قبیل قتل و یا مرض باعث آن شود برگشتن انسان بعد از چنین مرگى به دنیا مستلزم هیچ محذور و اشکالى نیست، چون ممکن است انسان بعد از آنکه به مرگ غیر طبیعى از دنیا رفته در زمانى دیگر مستعد کمالى شود، که در زمانى غیر از زمان زندگیش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن کمال را بدست آورد.
و یا ممکن است اصل استعدادش مشروط باشد به اینکه مقدارى در برزخ زندگى کرده باشد، چنین کسى بعد از مردن و دیدن برزخ داراى آن استعداد مىشود، و دوباره به دنیا بر مىگردد، که آن کمال را به دست آورد، که در هر یک از این دو فرض مساله رجعت و برگشتن به دنیا جایز است، و مستلزم محذور محال نیست، این گفتارى خلاصه و فشرده بود، در باره مساله رجعت، و تمام حرفهاى آن موکول است به مقامى دیگر.
و اما اینکه در یک یک روایات مناقشه کرده، و آنها را ضعیف شمرده، در پاسخش مىگوئیم: هر چند هر یک از روایتها روایت واحد است، و لیکن روایات ائمه اهل بیت ع نسبت به اصل رجعت متواتر است، به حدى که مخالفین مساله رجعت از همان صدر اول این مساله را از مسلمات و مختصات شیعه دانستهاند، و تواتر با مناقشه و خدشه در تک تک احادیث باطل نمىشود، علاوه بر اینکه تعدادى از آیات قرآنى و روایات که در باب رجعت وارد شده دلالتش تام و قابل اعتماد است، که ان شاء الله به زودى در موردى مناسب متعرض آنها مىشویم، مانند آیه:" و یوم نحشر من کل أمة فوجا ممن یکذب بآیاتنا" «روزى که از هر امتى فوجى از آنان که آیات ما را تکذیب مىکنند محشور مىکنیم." سوره نمل آیه 83"» و آیات دیگر.
علاوه بر اینکه آیات دیگرى از قرآن دلالت اجمالى بر وقوع رجعت دارد مانند آیه:" أم حسبتم أن تدخلوا الجنة و لما یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم" «شما پنداشتهاید قبل از آنکه آنچه در امتهاى گذشته واقع شده در شما واقع شود داخل بهشت شوید." سوره بقره آیه 214"» که مىفهماند آنچه در امتهاى گذشته رخ داده، در این امت نیز رخ خواهد داد، و یکى از آن وقایع مساله رجعت و زنده شدن مردگانى است که در زمان ابراهیم و موسى و عیسى و عزیر و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده، باید در این امت نیز اتفاق بیفتد.
هم چنان که رسول خدا ص هم کلامى دارند که بطور اجمال مىفهماند آنچه در امتهاى سابق اتفاق افتاده در این امت نیز اتفاق خواهد افتاد، و آن این است که فرمود: به آن خدایى که جانم به دست اوست، که شما مسلمانان با هر سنتى که در امتهاى گذشته جریان داشته روبرو خواهید شد، و آنچه در آن امتها جریان یافته مو به مو در این امت جریان خواهد یافت، بطورى که نه شما از آن سنتها منحرف مىشوید، و نه آن سنتها که در بنى اسرائیل بود شما را نادیده مىگیرد (بحار الانوار ج 53 ص 127).
از اینهم که بگذریم این قضایایى که ائمه اهل بیت ع خبر دادهاند جزء ملاحم و اخبار غیبى مربوط به آخر الزمان است، و راویانى آنها را آوردهاند که مربوطند به قرنها قبل از این، و کتبشان از زمان تالیف تا کنون محفوظ مانده، و نسخه آنها دست نخورده، و ما تا کنون به چشم خود دیدهایم پارهاى از آنچه آن حضرات پیشگویى کردند بدون کم و زیاد به وقوع پیوست، قهرا باید نسبت به بقیه آنها نیز اعتماد کنیم، و به صحت همه آنها ایمان داشته باشیم.
[ جلسه 341 درس المیزان ]
حال به آغاز سخن برگردیم، که مى گفتیم: یک آیه گاهى تفسیر مىشود به روز قیامت، و گاهى به رجعت، و گاهى به روزگار ظهور مهدى ع، اینک مىگوئیم: آنچه از کلام خداى تعالى در باره قیامت و اوصاف آن به دست مىآید، این است که قیامت روزى است که هیچ سببى از اسباب، و هیچ کارى و شغلى از خداى سبحان پوشیده نیست، روزى است که تمامى اوهام از بین مىرود، و آیات خدا در کمال ظهور ظاهر مىشود، و در سراسر آیات قرآنى و روایات هیچ دلیلى به چشم نمىخورد که دلالت کند بر اینکه در آن روز عالم جسمانى به کلى از بین مىرود، بلکه بر عکس ادلهاى به چشم مىخورد که بر خلاف این معنا دلالت دارد، چیزى که هست این معنا استفاده مىشود که در آن روز بشر یعنى این نسلى که خداى تعالى از یک مرد و زن به نام آدم و همسرش پدید آورده قبل از قیامت از روى زمین منقرض مىشود.
و خلاصه میان نشاه دنیا و نشاه قیامت مزاحمت و مناقضتى نیست تا وقتى قیامت بیاید دنیا به کلى از بین برود، هم چنان که میان برزخ که هم اکنون اموات در آن عالمند، با عالم دنیا مزاحمتى نیست و دنیا هم مزاحمتى با آن عالم ندارد، هم چنان که از آیه ذیل این نبودن مزاحمت، استفاده مىشود:" تالله لقد أرسلنا إلى أمم من قبلک فزین لهم الشیطان أعمالهم فهو ولیهم الیوم، و لهم عذاب ألیم". «به خدا سوگند که ما به سوى امتهاى گذشته که قبل از تو بودند رسولانى فرستادیم، ولى شیطان اعمال ایشان را در نظرشان زینت داد، و در نتیجه شیطان در امروز هم سرپرست ایشان شد، و ایشان عذابى دردناک دارند." سوره نحل آیه 63"»
این حقیقت روز قیامت است، روزى که مردم براى رب العالمین بپا مىخیزند روزى که همه اسرارشان آشکار مىشود، چیزى از ایشان بر خدا پوشیده نمىماند، و بهمین جهت است که گاهى از روز مرگ به روز قیامت تعبیر مىشود چون روز مرگ هم روزى است که پردهها از روى اسباب براى میت کنار مىرود، هم چنان که از على ع روایت شده که فرمود: (من مات قامت قیامته، هر کس بمیرد قیامتش بر پا مىشود) که ان شاء الله بیان همه اینگونه روایات خواهد آمد.
و روایاتى که رجعت را اثبات مىکند هر چند آحاد آن با یکدیگر اختلاف دارند، الا اینکه با همه کثرتش (که در سابق گفتیم متجاوز از پانصد حدیث است) در یک جهت اتحاد دارند، و آن یک جهت این است که سیر نظام دنیوى متوجه به سوى روزى است که در آن روز آیات خدا به تمام معناى ظهور ظاهر مىشود، روزى که در آن روز دیگر خداى سبحان نافرمانى نمىشود، بلکه به خلوص عبادت مىشود، عبادتى که مشوب و آمیخته با هواى نفس نیست، عبادتى که شیطان و اغوایش هیچ سهمى در آن ندارد، روزى که بعضى از اموات که در خوبى و یا بدى برجسته بودند، یا ولى خدا بودند، و یا دشمن خدا، دوباره به دنیا بر مىگردند تا میان حق و باطل حکم شود.
و این معنا به ما مىفهماند روز رجعت خود یکى از مراتب روز قیامت است، هر چند که از نظر ظهور به روز قیامت نمىرسد، چون در روز رجعت باز شر و فساد تا اندازهاى امکان دارد، به خلاف روز قیامت که دیگر اثرى از شر و فساد نمىماند و باز بهمین جهت روز ظهور مهدى ع هم معلق به روز رجعت شده است چون در آن روز هم حق به تمام معنا ظاهر مىشود، هر چند که باز ظهور حق در آن روز کمتر از ظهور در روز رجعت است.
و از ائمه اهل بیت ع نیز روایت شده که فرمودهاند ایام خدا سه روز است، روز ظهور مهدى ع و روز برگشت، و روز قیامت، و در بعضى از روایات آمده: ایام خدا سه روز است، روز مرگ و روز برگشت و روز قیامت. (بحار الانوار ج 53 ص 63)
[روز ظهور مهدى (ع) و روز رجعت و روز قیامت مراتب مختلف یک حقیقت هستند]
و این معنا یعنى اتحاد این سه روز بر حسب حقیقت، و اختلاف آنها از نظر مراتب ظهور باعث شده که در تفسیر ائمه ع بعضى آیات گاهى به روز قیامت، و گاهى به روز رجعت، و گاهى به روز ظهور مهدى تفسیر شود، و در سابق هم گذشت که گفتیم چنین روزى فى نفسه ممکن است، بلکه واقع هم هست، و منکر آن هیچ دلیلى بر نفى آن ندارد.
[ترجمه تفسیر المیزان، ج2، ص: 159 الی 163]
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته