پای درس استاد

سلسله مباحث اعتقادی جناب استاد حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی

پای درس استاد

سلسله مباحث اعتقادی جناب استاد حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده محمدحسین صالحی، افتخار دارم که از سال ۱۳۸۷ پای درس استاد عزیز و عظیم القدری درحوزه علمیه مقدسه قم هستم، و از همان آغاز طلبگیم از برکات علمی و معنوی ایشان بسیار استفاده برده ام.

جناب استاد حجت الاسلام والمسلمین عابدینی، که از تلامذه مراجع و آیات عظام اسلام هستند وخصوصاً ازمحضر بزرگانی مانند حضرات علامه حسن زاده آملی، آیت الله بهجت،علامه جوادی آملی، آیت الله ممدوحی، آیت الله بهاء الدینی، آیت الله محفوظی و... بهره برده اند، و از نظر فکری نیز بالأخص ممحّض در آثار و افکار علامه طباطبایی(رحمة الله علیه) میباشند.

استاد عابدینی شنبه ها در برنامه تلویزیونی سمت خدا (شبکه ۳) با صداوسیما همکاری دارند.

تاکنون درمحضر استاد عزیز دروس ذیل استفاده شده:

* از سال ۸۵ : درس شرح روایات معاد (از ابواب معاد بحار الانوار : ج۶و۷و۸) :
هفته ای یک جلسه، که کل مباحث در ۲۵بهمن۹۳ به پایان رسید.

* از سال ۹۰ : درس شرح تفسیر المیزان
یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه (یک ساعت قبل اذان ظهر)
(آدرس فعلی: حدفاصل میدان معلم و میدان بسیج، مدرسه علمیه امام کاظم(ع)، ساختمان امام رضا(ع) همکف، مدرس۲۷ )
که فقط امکان حضور برادران می باشد.
تا ۱۱ دی ۹۷ در جلسه ۵۲۴ تا آخر تفسیر آیه ۲۵۷ سوره بقره (المیزان،ج۲ ص۳۴۷) به اتمام رسیده است، و شرح جلد دوم المیزان ادامه دارد.

* از سال ۹۱ : درس شرح روایات اصول کافی
چهارشنبه (یک ساعت قبل اذان ظهر)
(در همان مدرسه علمیه امام کاظم -علیه السلام-)
تا ۱۲ دی ۹۷ درجلسه ۲۶۷ : کتاب الحجّة کافی، باب۴۱- فی شأن «انا انزلنا»

* از سال ۹۲ : درس اسفار ( از جلد اول) :
هرروز ساعت۷ صبح (بهار س۸)، معلم، کوچه ۲۱،بعد مسجد سلماسی، دارالعلم امام حسن(علیه السلام)

* از ۲ اسفند ۹۳ : درس مهدویت (شرح روایات غیبت، ظهور و رجعت)، سه شنبه ها، ساعت۱۸:۰۰ (فصل پاییز و زمستان بعد نمازعشا)
آدرس: خیابان سمیه، کوچه ۱۱ (جنب مخابرات)، پ۱، حوزه علمیه ثامن الأئمه(ع)، با امکان حضور خواهران.

*******

از آنجا که معارف ناب مهدویت بسیار مورد نیاز جوانانی مثل بنده است، آنها را از طریق این وبلاگ برای شما منتظران امام زمان (علیه السلام) منتشر میکنیم.

امید است که مورد نظر حضرت حجّت قرار بگیرد، و گامی کوچک برای تعجیل در فرج موفور السّرور ایشان بشود.

الهی وفّقنا لما تحبّ و ترضی
و السلام علی من اتّبع الهدی

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۲ آبان ۹۹، ۰۸:۳۳ - محمد کمیل بادامی
    خیلی خوب
پیوندها

با سلام

جناب استاد عابدینی (حفظه الله) در درس شرح تفسیر المیزان سال تحصیلی 94-95، در طی جلسات 315 الی 329 (6 الی 19 دی 1394)، ذیل آیات 190 الی 195 سوره بقره به بحث مبسوط «جهاد در تفسیر المیزان» پرداختند.

 

از جهت اهمیت مباحث فوق، در ادامه لینک دانلود فایل صوتی آن جلسات و متن تایپ شده شان را خدمت شما مشتاقان معارف قرآنی تقدیم میکنیم :

لینک دانلود کامل، «جهاد در تفسیر المیزان» (291 مگابایت) (صندوق بیان)

(شامل 15 فایل صوتی + 2 فایل متنی)

***

لینک دانلود متن تایپ شده جلسات بصورت مجزا (0.5 مگابایت) (صندوق بیان)

***

در ادامه، بخشی از  «متن شرح ایشان از جهاد در تفسیر المیزان» قرار میدهیم :

*********************

بسم الله الرحمن الرحیم

[متن کامل جلسه 317]

کافرین مکه مقاتله را آغاز کرده بودند با مسلمانان. به صورت دو لشگر روبروی هم نبود. آنها خود را اعظم از این میدانستند که به صورت دشمن مبارزه کنند. اما هرچقدر توانستند آزار و اذیت کردند. ملاک شناختن حربی از غیر حربی چیست؟ ملاک این نیست که در لشکر مقابل ما صف کشیده باشد.اگر قصدش بر اندازی ماست ولو به صورت نرم افزاری، میشود دشمن حربی ما. هر کسی که میخواهد موشکی شلیک بکند، یا اقتصاد ما را تضعیف کند، کافر حربی است. پنهان هم نمیکند. آشکار هم میکند.

وزیر خارجه آمریکا گفته نباید ما را سرزنش کنند برای پشتیبانی از داعش در مورد انفجار فرانسه. حق هر کاری را میدهد به خودش. نتیجه بد هم بدهد ربطی به ما ندارد. به لوازم کارش پایبند نیست. من این کار ها را کردم، پای لرزش هم نمینشینم. کسی که گروهی را پشتیبانی میکند و بال و پر میدهد... اگر داعش را پشتیبانی میکند، میشود کافر حربی در مقابل ما. اینگونه نیست که چون خودش مستقیم نیامده است، موشک مستقیم نزده است، حربی نیست. نه. مشرکین مکه را میگوید حربی اند با شما. از تحریم اقتصادی و شعب ابی طالب گرفته تا آزار و شکنجه هایی که از دستشان می آمد. شاید در جامعه اسلامی یک حرکت آشکار و علنی نکرده بودند. اما نسبت به افراد مسلمانان، به عنوان ایمانشان آزار میکردند . تحریم اقتصادی به حسب اجتماع مسلمانان بود. پس ملاک حربی بودن ایستادن در مقابل دین است. این در مقابل دین ما ایستادن ملاک حربی بودن است. اولین کسانی که اجازه جهاد داده میشود، کسانی بودند که در مقابل مسلمانان قد علم کرده بودند. بقیه را هم تحریک میکردند.

اهل کتاب می آمدند مناظره میکردند. این تخریب نبود. این مناظره بود. اینها را حربی نمیدانیم. اگر کسی مناظره میکردند... عده ای از یهود آمدند در مسجد پیامبر اطراق کردند. نماز خواندند به سوی دیگر. تا چند روز آنجا اطراق داشتند. بعد مباهله خواستند بکنند. جا دادند. امکانات دادند. پذیرایی هم کردند. در بحث فرهنگی عیبی ندارد. اما یک وقت کسی بهانه میکند بحث فرهنگی را. پروژه نفوذ را دارد. رفتارشان از قبل تا امروز روشن است. اگر هم الان عنوان فرهنگی میگذارد قتال فرهنگی است. این تکلیفش معلوم است. بحث تهاجم است. براندازی دارد. از گفتنش هم ابایی ندارد. گفته اند که هر راهی بیابیم برای براندازی به کار میبریم. بدت البغضاء فی لسانهم و ما بدت فی بطونهم اکثر. در مقابل حربی ما تعامل فرهنگی نمیکنیم. این غلط ست که کسی که حربی است باهاش تعامل فرهنگی بکنیم. کسی که میگوید قصد براندازی دارم، جای تعامل فرهنگی ندارد که. بله. معاهده ممکن است ببندیم با حربی. از این ما را منع نکرده اند. چنانچه در جریان صلح حدیبیه پیامبر یک معاهده بست. اما دست او را باز نمیگذاشت. او باید تکالیفی را به عهده میگرفت. مکه را باید به تخلیه میکردند سه روز.نه اینکه ما برگردیم و ما هرجور خواستیم بیاییم انجام بدهیم. دسته اول کسانی هستند که در مرتبه اول مسلمانان قدرت نداشتند دستور صبر بود. و الا دستور دائمی نیست صبر. حتی یاتی امر الله بود. هیچ موقع دائمی نمیشود صبر باشد. دائمی معنا ندارد. امر موقت در قبال عدم توانایی است. اینطوری نیست که هر صورتی هر جایی... امام حسین دیگر صبر نکردند.

کسی که از ترس قدرت پایینتر به تحریم میپیوندد، او حربی نمیشود. فرق میکند با کسی که حاضر نبوده است به اینها بپیوندد. اما در ردیف کسی که با قوه قهریه و قاهره میخواسته این کار را بکند. قلب اصلی دشمنی اوست.

این دسته اول بودند که یک تکلیف را برای ما روشن میکند. هر حرکت یکه میخواهیم آغاز بکنیم، اگر در سلطه تام نیستیم، باید در ابتدا با صبر حرکت کنیم. ممکن است یک جا قدرت او هم قاهر باشد. اما همین که اجتماع ایجاد کردیم، توانایی دفاع برایش ایجاد میشود. اگر توانایی دفاع ایجد شد، یک نفر در مقابل ده نفر.

 

ثم نزلت آیات القتال فمنها آیات القتال مع مشرکی مکة و من معهم بالخصوص کقوله تعالى: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ:» الحج- 40،

بعد از اینکه اجازه قتال داده شد، ضمیمه میشود نصر الهی.

وجهی که اینها مورد ظلم واقع شدند،

این را با لسان های مختلف باین میکند. آنها به خاطر دین اینها با اینها مقابله کردند. اگر کسی را اخراج بکنند به خاطر اینکه زور دارند، آنجا هم جهاد لازم است. کسی که در آن راه شهید میشود با کسی که در این راه شهید میشود فرق دارد. برای دین باشد یا برای حفظ وطن باشد. آیات قبل و بعد این را هم ببینید در سوره حج خیلی زیباست

 

و من الممکن أن تکون هذه الآیة نزلت فی الدفاع الذی أمر به فی بدر و غیرها،

غیرها یعنی غیر این آیه.

شما دوست داشتید که به کاروان قریش حمله کنید. وقتی رفتند به سوی کاروان تبدیل شد مسئله به جنگ با مکه.

به قصد کاروان رفتند. اما خداوند جنگ را مقدر کرد. اولین جهاد مسلمانان رودرروی دشمن. به طمع غنیمت رفتند. با جنگ مواجه شدند.

در سوره انفال صریح است. اذ یعدکم الله احدی الطائفتین انها لکم. و تودون ان غیر ذات الشوکة یکون لکم.

اما خداوند احقاق قطع و قطع دابر کافرین را میخواست. خداوند تدبیر میکند جایی را که لازم است، و جایی که اثر گذاری اش بیشتر است. خداوند بلد است امرش را جایی قرار بدهد که اثر گذاری اش بیشتر باشد. این یک سنت الهی است.گاهی انسان در تکلیفش جلو میرود بعد چیز دیگری جلویش باز میشود. این نوید میدهد. حتی اگر سخت تر بشود انسان هراسی ندارد.

 

و کذا قوله: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ:» الأنفال- 40،

بجنگید تا فتنه ای باقی نماند. فقط پیروزی ملاک نیست. باید فتنه برطرف شود.

یا اگر پشت کردند اینها در مقاتله، یعنی تسلیم نشدند، بدانید خداوند ناصر شماست. یعنی آنها نصرت نمیشوند. بله. اگر شما کوتاهی کردید لکن آنها زحمت کشیدید، ممکن است نصرت الهی شامل آنها هم بشود. خداوند سنت دارد که اگر کسی تلاش کرد، نصرت الهی شامل حالش میشود. اینها سنت های الهی است. اما اگر شما زحمت بکشید، نصرت الهی شامل شما میشود.

اینها ولاء نصرت است. نعم المولی و نعم النصیر.

 

و کذا قوله تعالى: «وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ:» البقرة- 190.

 

قتال با اهل کتاب که آمده است، یک دسته دیگری هستند. مشرکین بت پرست های مکه بودند.

نتیجه ای که از این آیات به دست می آید این است که ...

و منها آیات القتال مع أهل الکتاب، قال تعالى: «قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ:» التوبة- 29.

چرا میفرمایند اینها ایمان ندارند بالله و لابالیوم الآخر. آنهایی را دارد میگوید که ظاهرا ابراز ایمان میکنند.

و هم صاغرون هم تحقیر ظاهری را شامل میشود و هم باطنی را. در نظام اجتماعی باید تحقیر بشوند. چرا؟ چون به دین خودشان هم پایبند نیستند.

 

آیات قتال با همه مشرکین.

و منها آیات القتال مع المشرکین عامة، و هم غیر أهل الکتاب کقوله تعالى:

فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ:» التوبة- 5، و کقوله تعالى: «قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً:» التوبة- 36.

و منها ما یأمر بقتال مطلق الکفار کقوله تعالى: «قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً:» التوبة- 123.

از شما غلظت ببینند. جای نرمی و ملایمت و گفتگو نیست. نسبت به آنها باید غلظت داشته باشید.

 

میخواهند بفرمایند جهادی که در قرآن است، با توجه به مقدمه ای که ما گفتیم، چرا تا پای جان اهمیت دارد. میگویند حقیقت انسان قائم به فطرتش است و حقایقی که کمالات فطرت است. لذا اگر آنها انسان را مادی تعریف میکنند و برای او فطرتی نمیبینند. ما انسان را فطری میبینیم و میگوییم فطرتی دارد. تصرف در این حق فطری خودش و دفاع از آن لازم است. دفاع از این 9حقیقت فطری لازم است. این حقیقت فطری بخواهد کامل محقق شبود ،اینگونه امکان پذیر نیست که فردی فقط اقدام بکند. اگر میخواهد کمالات فطرت کامل محقق بشود، باید دین فطری در حیثیت اجتماع سرایت پیدا بکند. همه انسان ها به این متلبس بشوند. نگاه این است که دین یک مجموعه و یک منظومه است. اگر حق طبیعی فطری میخواهد به تصرف خودش برسد، همه باید علم به علم پیدا کرده باشند. اگر در جایی کسی مانع میشود از اینکه این حق فطری به فعلیتش برسد ،دفاع از این حق لازم است و مقاتله با او لازم میشود. این صورت کلی مسئله است.

 

و جملة الأمر أن القرآن یذکر أن الإسلام و دین التوحید مبنی على أساس الفطرة

یعنی فطرت امر مقبول قطعی است نسبت به انسان. دین هم اجابت همین فطرت است. لذا تصرف انسان در کمالات دین داری اش که همان دینداری است، حق مسلم اوست. دفاع از آن هم حق مسلم اوست

و هو القیم على إصلاح الإنسانیة فی حیاتها

قوام حایت انسانیت به این است.

کما قال تعالى: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ:» الروم- 30،

این فطرت و خلقتی که خداوند مردم را بر آن خلق کرده، همان دین حنیف است که خداوند خلق کرده. این امکان تغییر هم ندارد. هم اطلاق افرادی دارد هم ازمانی هم احوالی. نمیشود جایی انسانی را پیدا کرد که انسان باشد و این فطرت درش نباشد. حتی انسانی که کافر محض میشود. لا تبدیل لخلق الله. اگر نبود ملاک عذاب برداشته میشود. مصحح عذاب میشود. فطرتش اگر میشد عین صورت هایش، دیگر عذاب نداشت. اذ تبرء الذین اتبعو من الذین التبعوا، یا الاخلاء یومئذ العدو

-در همه ادیان نظام حاکمیتی هست؟

بله. همه در صدد این بودند. لکن برای بعضی شان زمینه ایجاد نشد. چه دوران نوح نبی که دولتش محدد بود و کوتاه. بعد از نجات از کشتی. چه در دوره ابراهیم خلیل الرحمن. که در دوره او دولت ابراهیمی در دوره یوسف نبی محقق شد. کشش داشت این دین. این دولت قوامش و قیامش در دوراه یوسف محقق شد. در دوره موسی دولت در دوران سلیمان محقق شد.

دولت عیسی چون رفع محقق شد، دولتی محقق نشد تا دولت امام زمان. در دوره حضرت می آید. یا به عنوان رجعت می آید یا زنده بوده و می آید. دولتش در پناه دولت نبی ختمی میشود. پس همه ادیان دنبال حاکمیت بودند و فطرت توحیدی را... اما دین اسلام همه دستوراتش بر اساس جامعه است. بقیه ادیان برایشان فرصت محقق نشد.

 

پس نظام فطری اگر میخواهد به کمال فطرت برسد، باید مانع هم در وجود شخص برطرف بشود هم در اجتماع. بسیاری از کمالات شخصیه تابع اجتماعی است. لذا خداوند وعده داده که اگر یک روز هم از دنیا باقی مانده باشد، باید محقق بشود اقامه حاکمیت توحیدی مطلق. این اعتبار نیست. آن رشد فطری و نظام توحیدی با این حاکمیت محقق میشود. تمام انبیاءو اوصیاء و اولیاء در راه اقامه همین نظام فطری فدا شده اند. می ارزیده که این همه انبیاء در فشار و زحمت و قتل باشند به خاطر این حاکمیت توحیدی. م یتوانستند بگویند به درک. مردم نمیخواهند نخواهند. اگر مقاومت میکردند، نفرین الهی را به دنبال می آوردند.ب اید کسانی که این قابلیت در وجودشان از بین رفته مبتلا به عذاب بشوند. انبیاء و اولیاء جهاد داشتند. نمودهای مختلفی دارد. تا پای شهادت رفتند. شهید شدند. آزار های زیادی هم دیدند. اینها میگفتند و پای گفتنشان می ایستادند و آزار میدیدند. بهترین سرمایه های انسانی را فدای برای این کار کرده است. مگر بالاتر از امام حسین داریم برای احیای این حقیقت. اما اینطور نیست که به دنبالش حتما حاکمیت محقق بشود. همین قدر که نگذاشتند ظلم سیطره اش مطلق بشود، این هم مرتبه ای از حاکمیت الهی است. مراتب جهاد بوده که هر کدام به آن اقدام کردند.

این نگاه غیر از نگاهی استکه میگوید عیسی به دین خودف موسی به دین خود. اینها حضور داشتند در سنگین ترین صحنه های مبارزه. هود میگوید کیدونی جمیعا. تحدی کرده است به قدرت آنها. لولا رهتک لکنت من المرجومین. با قوم من چکار دارید. بیایید در مقابل من بایستید. همه بیایید در مقابل من بایستید ببینم چکار میکنید. همه انبیاء در راه جهاد این حقیقت فطریه بوده اند. بعضی انبیاء قابلیت های مردم همراه تر بود، فعلیت پیدا کرد. بعضی جاها قابلیت ها فراهم نشد، تاثیر بیرونی اش برای ما پیدا نشد. اما رگه دستور الهی را اجرا کردند.

قوم هود قومی بودند که ستون های خانه هایشان جزء عظیم ترین ستون ها بود. ارم ذات العماد بعضی میگویند مربوط به قوم هود است. ستون یک تکه از کوه می آوردند.هر خانه ای عظمتش بالاتر بود، ستون ها که یک تکه از کوه بود... با اینها میگوید فکیدونی جمیعا. فکر نکنید قدرت من و شما در حیطه مادی است. هم یک بیان است که به اینها بگوید من آماده مبارزه ام. تا پای جان آماده ام. من ایستاده ام. قدرت من قدرت الهیه است. اینطور نیست که اگر من را تهدید کنید بترسم و دست از کارم بردارم

 

فإقامته و التحفظ علیه أهم حقوق الإنسانیة المشروعة کما قال تعالى: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى‏ وَ عِیسى‏ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ:» الشورى- 13،

اجرا بکنید. تحقق بیانی نیست. میگوید قامه بکنید دین را. همه انبیاء موظف بودند به اقامه دین. موظف بودند به ایجاد حاکمیت توحیدیه. اینها کدهای نگاه است. در نگاه ما گاهی غیر از این است. ماموریت انبیاء فقط ابلاغ است. نه. اینطوری نسیت. نبی گرامی اسلام وقتی به حاکمیت میرسد، بعضی میگویند کار نبی ابلاغ بوده است. مدرییتش هم خوب بوده، به عنوان حاکم انتخاب کرده اند. نه. اینطوری نیست. وظیفه داشته اند برای حاکمیت. انبیاء وظیفه داشته اند در حیطه خودشان. بقیه انبیاء تابع انبیاء اولو العظم هستند.

این مرتبط با رسالت الهی است که بر دوش آنهاست.

 

اگر کسی ایستاد و نگذاشت این محقق بشود، میشود دفاع از این حق فطری. لذا این دفاع هم واجب میشود.

ثم یذکر أن الدفاع عن هذا الحق الفطری المشروع حق آخر فطری،

این آیه خیلی زیباست. صدر آیه:

اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا ...

قال تعالى: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ:» الحج- 40،

خداوند اذن داد به کسانی که قتال شده با آنها و ظلم شده است بهشان. ان الله علی نصرهم لقدیر. اینها اخراج شدند از خانه هایشان. لولا دفع الله یعنی اگر نبود که خداوند اذن جهاد داده بود به مومنین. اگر نبود این اذن، تمام صوامع و بیع را از بین میبردند. مقابل اینها همه اینها را از بین میبردند. معلوم میشود که صوامع و بیع دخالت در امور دنیا داشته است که مشرکین دنبال هدم اینها بودند. اگر اذن جهاد نبدو، صوامع و بیع و مساجد را از بین میبردند.

لولا دفع الله الناس بعضم ببعض، این اذن باعث میشود که شما بتوانید باقی بمانید و از بین نروید.

اگر شما جهاد کردید برای خدا. خداوند هم وعده داده است.

 

فبین أن قیام دین التوحید على ساقه و حیاة ذکره منوط بالدفاع،

و نظیره قوله تعالى: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ:» البقرة- 251

اول میگوید به داوود قدرت دادیم تا غلبه پیدا کرد. توانست جالوت را از بین ببرد. آن قدرتی که به داووددادیم، ظالمین غالب میشدند و ارض فاسد میشد.

و قال تعالى فی ضمن آیات القتال من سورة الأنفال: «لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ:» الأنفال- 8، ثم قال تعالى: بعد عدة آیات: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ:» الأنفال- 24،

قبول بکنید جهاد را. اذا دعاکم لما یحییکم. این جهادی که حیات درش است. این حیات حیات فطرت است. بعد از آیات قتال که بیان میکند، این را بیان میکند.

جهادو قتال را احیا کننده میبیند.

فسمى الجهاد و القتال الذی یدعى له المؤمنون محییا لهم، و معناه أن القتال سواء کان بعنوان الدفاع عن المسلمین أو عن بیضة الإسلام أو کان قتالا ابتدائیا کل ذلک بالحقیقة دفاع عن حق الإنسانیة فی حیاتها ففی الشرک بالله سبحانه هلاک الإنسانیة و موت الفطرة، و فی القتال و هو دفاع عن حقها إعادة لحیاتها و إحیاؤها بعد الموت.

 

یا حیات است یا احیاء است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی